شما به ولایتپذیریِ شهیدبهشتی در مقابل امام(ره) توجه کنید که به خاطر برقراری عدالت از حق خودش گذشت و هیچ نگفت. امیدوارم جامعهای که به دنبال عدالت است، بیش از پیش به مفهوم ولایت توجه کند. ما ابتدا باید به ولایت و ولایتپذیری توجه کنیم و بعد از آن به عدالت برسیم.
شبکه ایران: نشست «ولایت و عدالت، تقدم یا تلازم» ششمین برنامه دفتر گفتمان انقلاب اسلامی بود که این هفته با حضور حجتالأسلاموالمسلمینعلیرضا پناهیان انجام شد. برنامه با استقبال زیادی مواجه شده و سالن تقریباً پُر شده بود. ظاهراً مخاطبان آنقدر پر و پا قُرص بودند که بیش از 30 دقیقه تأخیر، آنان را پشیمان نکرد.
حجتالاسلاموالمسلمینپناهیان با تقسیمبندی مردم به دو گروه ظالم و مظلوم، بحث خود را آغاز کرد که البته هر کدام را به چند گروه تقسیم کرد. میگفت ما در واقعیت دو گروه ظالم داریم، یکی آنهایی که به اقتضای عرصه رقابت ظلم میکنند و چون میبینند بدون ظلم نمیتوانند استعدادهای خودشان را شکوفا کنند ظالم میشوند که البته این گناه آنان را توجیه نمیکند. و گروه دیگر آنهایی که از اساس ظالمند. پناهیان میگفت
با مقدمهای که بیان شد این بحث آغاز شد. نکتهای که حجتالإسلاموالمسلمینپناهیان از ابتدا تکلیف آن را معلوم کرد این بود که دو گروه را از هم جدا کرد؛ «حقِّ خودطلب» و «حقطلب». یعنی بعضی حاضرند به خاطر حق، کشته شوند و بعضی به حاضرند به خاطر حقّ خودشان، همه را بکشند. این حدیث امیرالمؤمنین نیز در همین رابطه بیان شد: «عدالت را برپا کن حتی اگر علیه خودت باشد» و پناهیان میگفت به خاطر همین «حتی اگر علیه خودت باشد» است که حکومت امیرالمؤمنین نیز ماندگار نشد، چون بعضی تحمل این «حتی» را نداشتند.
حال مسأله این است که «حقِّ خودطلب» یا «حقطلب» بودن، چه چیز را موجب میشود؟ پناهیان چند مشکل اساسی را بیان میکرد. اولی راجع به آن بود که چه کسانی میتوانند عدالت را برقرار کنند.
او گفت: کسانی میتوانند عدالت را برقرار کنند و حقّ مردم را بگیرند که حاضرند حقّ خودشان را هم فراموش کنند. اگر کسی برای گرفتن حقّ خودش عجله داشته باشد، نمیتواند برقرارکننده عدالت باشد. کسی که میخواهد عدالت را برپا کند، کسی است که ظلم را تحمل کند. ما این رفتار در شهیدبهشتی دیدیم، در شهیدچمران دیدیم،... . «علیِ عدالتگستر» کسی است که برای اینکه حقّ خودش با حقّ خدا خلط نشود، از روی عمرو بن عبدود بلند میشود، راه میرود و سپس او را میکشد و مانند همه لباس او را به غنیمت نمیبرد تا حقّ خودش با حقّ خدا آمیخته نشود. بعضی مواقع وقتها خودخواهیِ ما به جایی میرسد که میگوییم «نه، "من" باید عدالت را اجرا کنم». لذا ما قبل از اینکه فرض بگیریم عدالت برقرار شده و امامزمان(عج) ظهور کرده باید ببینیم چه کسانی شرایط تحقق عدالت رابرقرار میکنند که آن هم کسانی هستند که برای عدالت اشک میریزند نه برای حق خودشان.
مشکل دیگری که استادپناهیان طرح کرد در باب تحمل عدالت بود؛ آن هم نه برای ظالمان که برای همین انسانهای خوب، برای کسانی که عمل بدی از آنان سر نزده و اگر ما هم انسانهای پاکی باشیم برای امثال ما.
استاد پناهیان گفت: تصور رایج خیال خامی است. ممکن است ما آدم خوبی باشیم ولی عدالت علیه ما بشود. مثلاً محمدبنابیبکر انسان مؤمن و خوبی است. اما امیرالمؤمنین او را عزل میکند و مالک را جایگزین او میکند؛ چرا که او شایستهتر است. عدالت به کسی نیاز دارد که در این مسیر از خود نیز بگذرد. در راه تحقق عدالت، ازخودگذشتگی لازم است. باید از حق خود گذشت.
حرف راجعبه این بود که بعضی حاضر نیستند عدالت را علیه خودشان تحمل کنند و این در مورد ظالمان نیست که در مورد آنانی است که انسانهای خوبی هستند. اما همه حرف استاد در این نبود. دو مسأله هست. مسأله اول این که ما نه تنها نباید علیه عدالت عمل نکنیم که اگر عدالت علیه ما شد نیز باید تحمل کنیم. اما مسأله بعدی این است که ممکن است ما عدالت را علیه خودمان تحمل کنیم، ولی آیا حاضریم به آن کمک هم بکنیم؟ حجتالإسلام پناهیان میگفت: عدالت فقط آن چیزی نیست که بشود در دادگاه برای اجرا نشدن آن اعلام جُرم کرد. عدالت یک حدّاقل و حدّاکثری دارد. اگر عدالت بخواهد در اوج صورت بگیرد حتی ممکن است مالک اشتر هم کمطاقت شود. ما ممکن است علیه عدالت قیام نکنیم، اما آیا آنقدر آن را ضروری میدانیم که به تحقق آن علیه خودمان هم کمک کنیم؟
موضوع دیگری که استاد طرح کرد در مورد این حرف بعضی از افراد بود که «مگر عدالت نیاز به کمک هم دارد؟ امامزمان(عج) میآیند و عدالت را اجرا میکنند. یار هم که دارند». اما حرف بر سر چیز دیگری بود که بیان شد: عدالت یک مفهوم دوطرفه است. آیا میشود با دیکتاتوری عدالت را اجرا کرد؟ به نظر شما مقابل کلمه دیکتاتور چه کلمهای میتوان گذاشت؟
در جواب این سئوال، بعد از کمی سکوت یکی از حضار پاسخ داد "دموکراسی". اما پناهیان گفت: من مقابل این کلمه، لغت "ولایتمآبانه" را میگذارم. عدالت باید ولایتمدارانه اجرا شود. مقام معظم رهبری حدود ششسال پیش میگفتند «بعضی به دنبال ولایت مطلقه احزاب هستند». یعنی میخواهند ولایت نباشد و ولایت مطلقه احزاب باشد که آن هم جای خودش را به ولایت سرمایهدارها بدهد. اینها معتقدند ما راه دیگری نداریم. اما عدالت باید توسط چه کسی انجام شود؟ آیا ظالمان میخواهند این کار را بکنند؟ میخواهم بگویم نمیشود هدف را عدالت قرار داد و روش را دیکتاتورمآبانه. چرا نیاز به حضور و تقاضای مردم برای عدالت هست؟ برای اینکه این یک امر یکسویه نیست.
بحث به جایی رسید که وی به سئوال اصلی و مهم خودش برگشت. اینکه چه قدرتی میتواند عدالت را اجرا کند؟ و خود اینگونه پاسخ داد: آیا میتوانیم با دموکراسی این کار را بکنیم که معتقد است برای تحقق خودش حتی میتوان سرِ میلیونها انسان را از تن جدا کرد؟ به عنوان مثال ارتش یک کشور اروپایی به کشوری دیگر میرود و رأی مردم را مختل میکند و آنان را قتلعام میکند، و همه کشورهای اروپایی میگویند «برای تحقق دموکراسی لازم است». وقتی میگوییم عدالت باید با ولایت اجرا شود، یعنی اگر مردم پای آن نباشند، زمین میخورَد. چون ولایت با مردم کنار میآید. و اگر نه امیرالمؤمنین از همان ابتدا میتوانست با شمشیر حکومت را بگیرد. حالا به نظر شما چرا بعد از 25سال امیرالمؤمنین، حاضر نبود حکومت را قبول کند و بهزور آن را پذیرفت؟ چون میدانست اینهایی که میخواهند او حاکم شود، مظلومهایی هستند عدالت را برای خودشان میخواهند و اگر شرایط فراهم شود، خودشان هم ظالم میشوند. چرا به امیرالمؤمنین گفته میشد «تو عرضه
نکته جدیدی که در این قسمت بیان شد بحث "اعتماد" مردم به ولی فقیه بود و مقایسه آن با اعتماد به احزاب: آیا همیشه نیاز هست که برای تحقق عدالت، اعتمادی بین مردم باشد؟ حالا اگر وجود داشته باشد، ما اسم آن را میگذاریم "ولایتپذیری". آیا واقعاً حرف آنهایی که اینقدر بر طبل "نظارت عمومی بر دولتمردان" میکوبند، امکانپذیر است؟ اندیشمندان غربی در این مورد چه میگویند؟ واقعاً این نظارت امکانپذیر است؟ میگویند احزاب عمومی؛ اگر نکردند چه؟ می گویند رسانهها؛ اگر نکردند چه؟ عدالت زمین میماند.
وجه سلبی این بود که گفته شد و حال وجه ایجابیِ آن: آیا ولایت هم اینگونه میخواهد مردم را همراهی کند؟ یا میخواهد آنان را فریب بدهد؟ یا میخواهد به آنان دروغ بگوید؟ حالا اگر یک چیزی را نمیتوانست بگوید چه؟ مردم باید اعتماد کنند. عدالت در اوج و حدّاکثرِ خود نیاز به همراهی دارد و این همراهی نیازمند اعتماد است. اینجاست که ولایتپذیری و ولایتمداری قدرتی به ولایت میدهد که عدالت را غیرمکّارانه وغیرسیاستبازانه و با رعایت حال همه حتی منافقان و بدکاران اجرا کند. حال چگونه است که عدالت برای اجرا نیاز به ولایت دارد؟ چون اگر کسی جز ولیّ خدا بخواهد این کار را انجام دهد جز با ظلم قابل اجرا نیست.
جلسه دیگر خیلی طولانی شده بود و البته حضّار خسته به نظر نمیرسیدند. اما بههرحال باید وقتی برای پرسشوپاسخ میماند. پناهیان هم بحث خود را جمع کرد و نکته پایانی را گفت: ولایتپذیری در میان مردمان با ولایتپذیری در میان خواصّ جامعه متفاوت است. اگر درجه این ولایتپذیری در میان عوام جامعه کم باشد، ایرادی ندارد، اما اگر در میان خواص جامعه، درجه کمی از ولایتپذیری باشد به مشکل برمیخوریم. شما به ولایتپذیریِ شهیدبهشتی در مقابل امام(ره) توجه کنید که به خاطر برقراری عدالت از حق خودش گذشت و هیچ نگفت. امیدوارم جامعهای که به دنبال عدالت است، بیش از پیش به مفهوم ولایت توجه کند. ما ابتدا باید به ولایت و ولایتپذیری توجه کنیم و بعد از آن به عدالت برسیم. مردم دنبال عدل هستند که امامزمان(عج) را میپذیرند و مردم همین الآن هم به دنبال عدل میگردند. اما معلوم نیست که بعد از اینکه حق خودشان را گرفتند، خود ظالم نشوند. لذا قبل از اینکه مردم دنبال عدالت باشند، باید دنبال ولایت باشند. ولایتپذیران هستند که میتوانند عدل را تحمل کنند.
جلسه به سئوال و جواب که رسید، تقریباً به اندازه تمام جمع، سئوال کتبی نوشته شده بود و چند نفر هم سئوال شفاهی پرسیدند. اما صرفاً وقت برای پرداختن به چند سئوال شفاهی بود و مجری، بقیه سئوالات را به حجتالإسلامپناهیان داد تا اگر او احساس کرد لازم است، دعوت دبیر برنامه را بپذیرد و جلسه دیگری نیز حضور پیدا کند. و قبل از اینکه معلوم باشد در برنامه بعد خواهد بود یا نه، مخاطبان بعد از برنامه نزد دبیر میآمدند و میخواستند اطلاع برنامه بعدی را بگیرند، البته اگر با حضور همین استاد باشد و البته بقیه استادان نیز در اولویت بعد...